سرخط خبرها

نگاهی به فیلم «بی‌همه‌چیز» محسن قرایی | یک «اگر» جادویی

  • کد خبر: ۵۸۰۲۲
  • ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۷
نگاهی به فیلم «بی‌همه‌چیز» محسن قرایی | یک «اگر» جادویی
محسن قرایی بشارت امیدبخش داستان‌گوهای تازه‌نفس سینمای ماست که با حوصله ابزارهایشان را برای درگیری مخاطب به کار می‌برند؛ نه مرعوب تکنیک می‌شوند و نه هول روایت می‌گیردشان و فقط از این راه می‌توان درگیری با قصه را حفظ کرد و در پایان تجربه‌ای تکان‌دهنده و بامعنا تحویل مخاطب داد.

کاظم کلانتری | شهرآرانیوز - فیلم‌هایی هستند که با دیدنشان جایی میان نماها و زنجیره روایت، عشق به داستان را درک می‌کنی، عشق به نفس قصه‌گویی، به جادوی کشش، جذبه، به اینکه آن پشت یک مؤلف، فرآیند قصه‌گویی -که روایت می‌خوانیمش- را ترتیب داده؛ درک این عشق از کودکی با بعضی قصه‌ها در ما و با ما بزرگ شده؛ لحظاتی که به گفته کِنت بِرک ایمان می‌آوری «داستان‌ها ابزار زندگی‌اند» و آن‌ها هستند که به زندگی شکل می‌دهند. آیا داستان‌ها فقط تحریکمان می‌کنند؟ آیا این شوری که ناگهان در میانه داستان درونمان غلیان می‌کند یک اشتیاق زودگذر است که ما را سرگرم می‌کند؟ من فکر می‌کنم چیزی بیشتر از این‌ها وجود دارد.

در چند سال اخیر -حداقل برای من- معدود فیلم‌هایی از سینمای ایران بوده‌اند که به این گذاره و مفهوم رسیده‌اند: «دنیای داستان عمیق‌تر از زندگی است.» فیلم «سرخپوست» یکی از آن‌ها بود و «شعله‌ور» نعمت‌الله یکی دیگر –همین‌جا بگویم که چه چیزی غیر از ترس از قدرت داستان می‌تواند باعث توقیف «قاتل و وحشی» شده باشد؟- «قصر شیرین» و «آتابای» و «پوست» و «تومان» هم بوده‌اند. حالا «بی‌همه‌چیز» هم پشت سر دیگران آمده است و یک چیز را برایم روشن کرده است که علاقه به مکاشفات داستانی به چنین آثاری ختم می‌شود؛ اشتیاق قصه‌گویی و نه چیز دیگر. درست در داستان‌هایی که شخصیت درون یک جهان داستانی و در کنار مردمان آن جهان ترسیم می‌شود. محسن قرایی با دو فیلم‌نامه‌اش این کار را کرده است؛ اینحا چیزی بیشتر از شور و هیجانِ هم‌دردی و رخنه‌کردن به درون بشر نمی‌تواند به شخصیت‌هایی مثل «امیرخان» (پرویز پرستویی) و «لیلی» (هدیه تهترانی) و «نوری» (باران کوثری) و «دهدار» (هادی حجازی‌فر) برسد. باید پوسته شخصیت را شکافته باشی و جهان را از چشم آن‌ها ببینی که در میانه داستان و در دل یک معدن دو تا از این‌شخصیت‌ها‌ را برای مخاطب محل کاوش کنی. عشق به رؤیا و لذت راندن اسب خیال برای خلق یک داستان خوب؛ همان چیزی که ارزش روایت‌کردن داشته باشد.

نگاهی به فیلم «بی‌همه‌چیز» محسن قرایی | یک «اگر» جادویی

«بی‌همه‌چیز» در جشنواره امسال فقط برای این است که بفهمیم داستان خوب ارزش دوباره روایت‌کردن را دارد؛ متوجه شویم که مثل «ابلق» همیشه روایت و تکنیک به داستان ارزش نمی‌دهد. هردو این‌فیلم‌ها‌ از بستری غیر از فرهنگ ما آمده‌اند و با توجه به جغرافیای ما به‌روز شده‌اند؛ «ابلق» جنبش ضدآزار جنسی زنان (می‌تو) را به یک محله فقیرنشین می‌آورد و «بی‌همه‌چیز» نمایش‌نامه «ملاقات بانوی سالخورده» فردریش دورنمات را به یک دِه کوچک؛ اما «بی‌همه‌چیز» برای فهمیدن این است که بدون بالانس روایت و داستان نمی‌توان به تجربه‌ای خالص و متوازن و متعادل رسید. محسن قرایی بشارت امیدبخش داستان‌گوهای تازه‌نفس سینمای ماست که با حوصله ابزارهایشان را برای درگیری مخاطب به کار می‌برند؛ نه مرعوب تکنیک می‌شوند و نه هول روایت می‌گیردشان و فقط از این راه می‌توان این درگیری با قصه را حفظ کرد و در پایان تجربه‌ای تکان‌دهنده و بامعنا تحویل مخاطب داد. «بی‌همه‌چیز» نمونه‌ای از تأکیدهای درست در قصه‌گویی، ریتم اندازه، نماسازی و فضاسازی منطقی و شخصیت‌پردازی بدون هول و هراس خارج‌شدن بیننده از جریان فیلم و بدون نمادسازی‌های بزک‌شده و تکنیک‌زده‌ای است که مثلا آبیار در فیلم آخرش استفاده کرده است؛ «بی‌همه‌چیز» اگر گاهی از ریل پیرنگ خارج شود، گاهی شخصیت‌هایش با توجه‌به بستر فرهنگی‌شان انگیزه‌های نامشخص داشته باشند یا اصلا اگر «بی‌همه چیز» هیچ نداشته باشد، در دقیق‌ترین و صحیح‌ترین معنایش یک «قصه‌گویی» کلاسیک دارد؛ یک پاسخ خوب به آن «اگر جادویی»: «اگر داستان «ملاقات با بانوی سالخورده» در دِهی کوچک در ایران اتفاق بیفتد چه می‌شود؟»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->